بهار آخر است حرفی بزن

نمی دونم انتقام بود یا غیر عمدی اما متاسفم برات من هر کاری از دستم بر میومد انجام دادم اما نشد من تمام سعی ام رو کردم به هر جا تونستم چنگ زدم از هر کسی فکر کنی کمک خواستم اما نشد

منو ببخش من بیشتر از این نتونستم . تو با تلخی می میری و من هیچ کاری نمی تونم برات انجام بدم فقط تونستم تنهات کنم تنهاتر از خیلی ها تقصیر من نبود پایان تو از همون پایان های غم انگیز بود که هیچ وقت دوست نداشتم از همونایی که قلبم رو به درد می آورد پایان تو با درد و ضجه و ناله نیست تو با معصومیت می میری

 

جرم تو بی گناهی بود و من رسم توبه از این گناه را نیافتم تا به تو بیاموزم

اینطور می میری با چشمانی باز و لب هایی بسته ، قفل شده

شاید این بهار آخر باشد

تو شکیبا بودی و من بی طاقت و گناه تو بی طاقتی من بود

تو مهربان بودی و من بی رحم گناه تو بی رحمی من بود

تو بخشنده بودی و من بخیل گناه تو بخل من بود

تو عاشق بودی و من سنگدل گناه تو سنگدلی من بود

تو آرام بودی و من نآرام گناه تو بی تابی من بود

گناه تو بی گناهی بود

می بینی ؟ تو به گناه من می سوزی

من تو را از معشوقت جدا کردم

عجیب نیست ؟

ما سالها در کنار هم بودیم با هم متولد شدیم و با هم بزرگ شدیم اما تو سکوت بودی و من فریاد تو آرامش و من طوفان

چه می گویم ... تو هنوز ساکتی

گاه گاهی بهانه می گرفتی اما مدتهاست که خاموشی

پایانت نزدیک است بوی مرگ می آید من را ببخش

تو تنها کسی بودی که دوستش داشتم

من تنها بودم و تو صبور

تو صبور و من تنها

این بهار آخر است

تلخ تلخ

باور کن که تمام سعی ام را کردم عزیزم